ذات صلة

کوتاه جمع شد تمام نوزده بهار زندگیش(سپهر شیرانی)

سپهر منتظر بود تا بهار بیست سالگیش برسد

ولی نگذاشتن مثل خیلی از سپهرهای که بهار بیست سالگی خود را ببینند.

به امید اینکه که شاید این بهار بهتر از بهار نوزدهم باشد.

این ساعت امید آمدنش مرا دیوانه کرده بود
کوتاه جمع شد تمام نوزده بهار زندگی اش
از دوشنبه ای نگران
چهارشنبه ای توام با امید
پنچ شنبه ای مرگبار و جمعه ای که تمام چشم‌هایم را به خون نشاند
چشمهایی که بسته شد وزیبایی هایی که دیگربه چشم نمی آمدند